«تابستون کش میاد، تــــا میتونه. خیلی تنگه با اینکه حتی پاییزم نیس»
دوباره دارم خواب میبینم، زیاد. حالا باز ملت میگن این دوباره شروع کرد! هیشکی نمیفهمه من چمه. به هرکی گفتم انقد خواب میبینم که دارم دیوونه میشم سرشو تکون داد فقط. فک میکنن چرت میگم، یا تهش فک میکنن خواب بد دیدم مثلا.ولی فقط خواب میبینم، مهم نیس چی، فقط میبینم. مثلا الان خواب میدیدم نشسیم زولبیا بامیه میخوریم اختلاط میکنیم. زولبیاهاش از این مقوا کلفتا بود سرخ کرده بودن ولی مزه مقوا نمیداد. تعجب کردیم. نشسیم همشو خوردیم. همینطور هی میگفتیم چقد اینا بده و یکی دیگه بر میداشتیم! اون آخراش یه چنتام زولبیا سیمی بود. کلی ذوق کردیم. نیگا... همیناس. همین خزعبلاته همش. فقط موقع خواب همش معنیداره. همش درسته. اصن همین درست بودنشه که حال آدمو میگیره لابد. از خواب که پا میشم برزخم. نمیدونم چمه. حوصله هیچی ندارم. بعضی وقتا خوابایی که دیدم یادم میاد. اینجوری یکم آروم میشم باز وگرنه تا آخر شب یهجوریم.
یه جوری حالمون گرفته انگار پاییزه. اصن انگار نه انگار که بابا تابسونی ناسلامتی! تازشم قرار بود امسال فرق بکنی که خیر سرت. شدی عین پارسال. غم و غصه از سروروت میباره! دلمون خوش بود ناخوشیامون دیگه تموم شده. فکرمون راحته، دیگه زندگیمونو میکنیم. حالام چیزیمون نیسا البته، الکی ناخوشیم. الکیناخوشایم. رفیقرفقا رو ببینیم حال میایم. انقد دلم میخواس همهرو جمع میکردیم میرفتیم شمال یه چند روزی. حالا عوضش نشسیم پشت لپتاپ شب به شب جمع میشیم یاهو همدیگه رو نیگا میکنیم! هنر کنیم یه احوالپرسیم میکنیم ازهم. اونم تا بیای واسه یه حالت چطوره اییییینهمه رو تایپ کنی طرف حوصلهش نمیکشه، میبنده پنجرشو Last Seen… میشه حالت گرفته میشه. تازه اگه اصن خودت حوصله داشته باشی بنویسی! هممونم عین همیم. هیشکی حال و حوصله نداره.
پ.ن: دارم رادیو چهرازی-قسمت ۳ رو گوش میکنم. کلا گوش کنید اگه خوشتون اومد.
پ.ن: عنوان پست هم از اپیزود ۱۴ همون رادیوچهرازیه!
- ۹۳/۰۴/۲۰